سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دشمنی که در سینه ها مخفیانه رخنه می کند و در گوشها آهسته می دمد، بپرهیزید . [امام علی علیه السلام]
شوفر
درباره



شوفر

وضعیت من در یاهـو
راننده تاکسی
گواهی نامه پایه دو رو در سن 18 سالگی گرفتم دقیقا از این روز رانندگی رو شروع کردم و 20 دی 89 کارت شهری رانندگی با تاکسی گردشی داخل شهری رو گرفتم. کلا از رانندگی خوشم نمیاد.شاید از هم سن هام کسی به اندازه ی من اینقدر رانندگی نکرده باشه ،اینجا داستان نمیگم رمان وداستان کوتاه و نوول و ضد رمان نمی نویسم،پس دنبال انواع رمان از نظر ساخت و موضوع و از نظر پلات و عناصر داستان و هسته ی داستان و جریان سیال ذهن و آن کارشناسی ها نباشید.....اینجا فقط و فقط یک وقایع الاتفاقیه ی روزانه ی یک راننده تاکسی هست.
پیوندها

امروز چهار اتفاق برام پیش اومد اولی پلیس راهنمایی بود که امروز بیشتر از معمول راهنمایی میکرد و دوم نمیدونم چرا امروز سرعت رفت و آماد کمی بالا رفته بود و این کمی اذیت میکردو سوم خراب شدن یکی از جایگاههای سوخت بود که ترافیک اون جایگاه رو جایگاههای دیگه تحمیل شده بود و نکته ای که هست اینه که ما رانندگان تاکسی تو اون جایگاه نازل مخصوص داشتیم...و زیاد تو نوبت نمی ایستادیم که ایندفعه دوبار ایستادم و هر بار حدود نیم ساعت تو صف بودم و مسعله ی بعدی این بود که کمی پول خرد کم آوردم و کرایه ها رو کمتر از نرخ حساب کردم تا بدهکار خلق خدا نباشم و مسعله ی آخر این که اخر سرویس بود داشتم میاومدم خونه یک دفعه فیوز همه ی چراغها پرید و من نتونستم فیوز جدید پیدا کنم از ماشین... چون میدونستم دارم ولی اصلا نتونستم پیدا کنم بعد همونطور با چراغ خاموش اومدم خونه و فیوض رو عوض کردم.....البته این اتفاق نزدیک خونه افتاد و الا بدون چراغ حرکت کردن کار خطرناکی هست.
با همه ی خوبی ها و بدی ها...امروز هم سپری شد خدا یا شکرت


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط راننده تاکسی 89/11/26:: 1:17 صبح     |     () نظر